جمعه 24 تیر 1390 - نمايش : 3467 نسخه چاپی

  غلاغه به خونه ش نرسيد
مگر مي‌شود در عالم طنز وارد شد و نام نامي «ابوالفضل زرويي نصرآباد» را جا انداخت؟ و مگر مي‌شود به نام او رسيد و يادي از زنده‌ياد کيومرث صابري نکرد؟ ابوالفضلي که هم «ملانصرالدين» گل‌آقاي صابري بود و هم نورچشمي‌اش؟ ملانصرالدين فرصتي بود تا زرويي را از چهره‌هاي شاخص ادبيات طنز امروز ما قرار دهد. زرويي از آن‌هايي است که حرمت طنز نگه مي‌دارد و آن را با شوخي‌هاي بي‌مزه و الفاظ زشت آلوده نمي‌کند. از آن‌هايي است که هم در طنزش و هم در مرامش نشان مي‌دهد که دل در گروي سنت‌هاي پاک گذشته دارد، نويسنده‌اي دوست داشتني و صميمي

بين کتاب‌هايي که از نمايشگاه تهران گرفته‌ام حيران و سرگردان مانده‌ام که کدامين را براي شما عزيزان جان انتخاب و معرفي کنم. براي اين‌که شما خوانندگان جان با مصائب نويسندگي و علي‌الخصوص نويسندگي در عرصه معرفي کتاب آشنا شويد به اختصار مشکلاتم را خدمت‌تان عرض خواهم کرد. اول اين‌که برخي کتاب‌ها واقعا قطر زيادي دارند، تازه هيچ تضميني وجود ندارد که پس از خوانش آن‌ها متوجه نشويم که هيچ‌کدام‌شان به درد بخور نبوده‌اند. دوم اين‌که برخي هم کوچک‌اند اما همان دم که خريديم‌شان متوجه بوديم که نمي‌توان آن‌ها را در این جا معرفي نمود! سوم اين‌که... شما اصلا چقدر از آدم دليل مي‌خواهيد؟ من که نمي‌توانم به همه شما جواب پس بدهم!

شک ندارم با اين همه کتاب طنز که جسته و گريخته براي‌تان معرفي کرده‌ام کلي طناز شده‌ايد! اما مگر مي‌شود در عالم طنز وارد شد و نام نامي «ابوالفضل زرويي نصرآباد» را جا انداخت؟ و مگر مي‌شود به نام او رسيد و يادي از زنده‌ياد کيومرث صابري نکرد؟ ابوالفضلي که هم «ملانصرالدين» گل‌آقاي صابري بود و هم نورچشمي‌اش؟ ملانصرالدين فرصتي بود تا زرويي را از چهره‌هاي شاخص ادبيات طنز امروز ما قرار دهد. زرويي از آن‌هايي است که حرمت طنز نگه مي‌دارد و آن را با شوخي‌هاي بي‌مزه و الفاظ زشت آلوده نمي‌کند. از آن‌هايي است که هم در طنزش و هم در مرامش نشان مي‌دهد که دل در گروي سنت‌هاي پاک گذشته دارد، نويسنده‌اي دوست داشتني و صميمي.

 «غلاغه به خونه ش نرسيد» عنوان کتابي است که به تازگي و در کنار چند کتاب ديگر از اين نويسنده منتشر شده است. اين کتاب مجموعه داستان‌هاي طنز اوست که در جرايد مختلف چاپ و منتشر شده‌اند. اين داستان‌ها همگي از لحاظ ادبي و ساختاري شبيه يکديگرند. همگي اين داستان‌ها با عباراتي مشابه آغاز و در فضايي مشابه به وقوع مي‌پيوندند. در همه اين داستان‌ها يک ولايت «غربت»ي وجود دارد که تعبيري از مملکت خودمان است و يک ولايتي با نام «جابلقا» که کنايتي است از بلاد فرنگ و ديار غرب! زرويي در اين داستان‌ها کارش اين است که به افسانه‌ها و حکايت‌هاي قديمي که براي‌مان آشنايند با دست‌کاري هنرمندانه‌اي شکل طنز مي‌دهد و در کنار اين دست‌کاري طنازانه حرفش را هم به کنايه تحويل مخاطب مي‌دهد. با اين که شکل اين داستان‌ها از لحاظ فرمي ساده و بي‌پيرايه‌اند اما تسلط زرويي به اين حکايت‌ها و آميختن آن‌ها به يکديگر به نحوي که با حال و هواي خواننده نزديک شود، کاري‌ است هنرمندانه. او در همه داستان‌هايش شيرين‌پراني‌هايي تکراري ولي در عين حال بامزه دارد که ميان پرانتز قرار مي‌گيرد و در آخر همه آن‌ها آمده است: «توضيح از بنده‌ نگارنده». آخر همه اين حکايت‌ها هم يک نتيجه‌گيري بي‌ربط وجود دارد که واقعا غافلگير کننده است.

با عرض شرمندگي از اخلاق ورزش‌کاري‌تان، چون جايي براي درج بخشي از کتاب باقي نمانده شما را در نم آن مي‌گذاريم، مطمئن باشيد غلاغه خبر مي‌دهد کدام‌تان کتاب را خوانده‌ايد و کدام‌تان نه!

زهیر قدسی

منبع :روزنامه خراسان

-------------------------------------------------------------------

مطالب مرتبط:

گزارش جلسه بررسی و نقد "تیتر سوم"

گزارش مراسم رونمایی جدیدترین آثار «ابوالفضل زرویی نصرآباد»

معرفی جدید ترین آثار «ابوالفضل زرویی نصرآباد»

 

ارسال نظر
* نام شما : 
پست الکترونيک : 
وب سايت : 
* نظر شما :