چهارشنبه 24 شهریور 1389 - نمايش : 10213 نسخه چاپی

  بزن قدش... !

اي بلوغ مبهم تبدار
اي فراخ جاري انگشتر و سيگار
اي ستيغ پچ پچ پسكوچه هاي ساكت و نمدار
آنك اي محبوب دلخواهم
بنده اين جا، اين طرف ، پهلوي درگاهم
و تو را من چشم در راهم«1»
***
من در اين گرما كه آدم مي زند گه گه
توي آن له له
هيچ گاه اصلاّ نمي خواهم كه مثل بعضي آدم ها
توي بنز شيك كولردار بنشينم
مرد مردانه
و بيايم كله ظهري در خانه
و گذارم دست را بر بوق ممتدش
تا كه هر كس بشنود، زير لبي گويد:
« لعنت حق بر پدر جدش »
***
بنده از دريا كنار و جنگل و كوه و كمر بيزار مي باشد
وقتي آنجا پاي آدم مي شود از جزر و مد آب دريا خيس
پس چرا بايد رود آنجا، مگر بيمار مي باشد ؟!
****
من ندارم هيچ اصلاّ جانب سد و درخت و قايقش ميلي
و پكر مي باشم از اين چيزها خيلي
مثل مجنون در فراق خانمش ليلي !
چون ندارد هيچ لطفي جز خنك بازي
- و نمي باشد به جان عمه ام اين حرفها،
پشت هم اندازي-
و چنين كاري - به سد رفتن - اصولاّ از جهاتي
كار عقلاني نمي باشد
و چرا آدم رود جايي كه از سوراخهاي آن به آدم آب
مي پاشد ؟!
***
گر تو هم مانند من بيزاري از درياچه و از جزر و از مدش
و پكر از بنزي و از بوق ممتدش
و نداري هيچ ميلي جانب كوه و كنار و چشمه و سدش
پس بزن قدش !
***
پاورقي:
«1»- توي اين قسمت
شعر خود را آب بندي كرده ام بنده
يعني از اينجا به بعدش تازه شعرم رفته تو دنده!

***

نظرات کاربران
 مینا
سی دی با معرفت های عالم شما را خریدیم و گوش دادیم. بهره ی وافر بردیم استاد . دست مریزاد
 حسن قهرمان
سلام دستتون درد نکنه و خسته نباشید دمش گرم آقای زرویی وشما لطما اگر ممکنه تازه های استاد را به آدرسم ایمیل فرمایید قبلا سپاسگزاری میکنم سلام برسونید
 فواد
چرا ادم رود جایی که از سوراخها انجا به ادم اب می پاشند
 hamid
چه ادبیاتی بنده را کاملا دیوانه نمود من هم گه گاهی کمیک استریپ مینویسم کاش می شد یه جوری کارهایم را برای شما بفرستم تا از شما مشاوره بگیرم
 hamid
چه ادبیاتی بنده را کاملا دیوانه نمود من هم گه گاهی کمیک استریپ مینویسم کاش می شد یه جوری کارهایم را برای شما بفرستم تا از شما مشاوره بگیرم
 عليرضارضايي
از قديم به شما و اشعارتان ارادت داشتم . اگه وقت كرديد به من هم سر بزنيد.
ارسال نظر
* نام شما : 
پست الکترونيک : 
وب سايت : 
* نظر شما :