دوشنبه 22 شهریور 1389 - نمايش : 3347
نسخه چاپی
قصیدهی مدحیه ;امید مهدی نژاد
تقدیم به سالار طنز ایرانزمین
حضرت ابوالفضل زرویی نصرآباد
که دیر زیاد ـ بعون الله تعالی
ساقی بده از آن می مشدیت سبویی
تا قایمکی تر کنم از باده گلویی
زآن می که کند زاویهی دید مرا باز
اعطا کندم پنجرهاي رو به ویویی
کز خانه برون آيم و از خلق ببرّم
بالشت و تشك پهن كنم بر سر كويي
ديوانه شوم، چاک زنم ژیله و کت را
مستانه زنم چنگ به ريشي و به مويي
گر غرّشِ شیرانه ز من بنده نیاید
چون گربه اقلاً بزنم زیر میویی
[هرچند در این اوضاع از بهر «میو» هم
بایست که مخفی بشوی زیر پتویی]
در باغچهی شعر و سخن جنبی و جوشی
در مجلسِ سیگار و فلان گفتی و گویی
این طایفهی طنز چه بی پشت و پناهند
این سلسله بند است به بندی، نه، به مویی...
ساقی بده از آن می مشدی به حریفان
تا هریکی از گوشهای افتند به سویی
شاید که چو مولانا یک مرد برآید
دستی به سبوی می و دستی به کدویی
شاید که پدید آید یک ایرجِ دیگر
تا شعر بیابد نمکی، مزّه و بویی
شاید که وزد باز نسیمی ز شمالی
یا آنکه برون آيد از این دخمه دخویی
این جمله محال است، بیا تا بنشینیم
با یاری و دودی و کتابی لب جویی
ساقی بنشین با من تا شعر بخوانیم
از شاعر فحل و خفن و نادرهگویی
آن فاضل برجسته و آن شاعر استاد
آن کز نمک و دود و سخن پر شده گویی
آن سروِ سبیلنده و آن ماهِ مهاندود
ترکیبِ تنومندی و پیراستهخویی
آن ابرِ کرم، بحرِ سخا، کانِ مروّت
آن معدنِ کمرویی و انبارِ نکویی
در فضل و هنر مثل گلی بین نواری
در صدق و صفا مثل پری روی ننویی
ماهي، جگري، باقلوایی، شکلاتی
کیکی، پفکی، شیربلالی، سمنویی
هر تار سبيلش که اسارتگهِ جانيست
صد بار زکي گفته به «زندان کچويي»
این وصف چه کس بود؟ اگر گفتی... آری
استاد بلافصل، ابوالفضل زرویی
بايد بروم سر به سراپاش بمالم
پيدا نتوان كرد دگرباره چنويي
اي سروِ قدت برتر از آزادي و ميلاد
اي گویِ لُپت نازتر از تازه هلویی
بي شوق تو بلبل نزند چهچهِ مشدی
بی عشق تو کفتر نکند بق ببقویی
هر مزّه که در پای سخنهاي تو ریزم
بیمزّه چنان شلغم در جنب لبویی
در طنز شمایید فقط صاحبِ فتوا
ماها همه در مکتبتان مسألهگويي
[اين صنعت اغراق نه خاليست ز واقع
ما چون تو نجستیم، شما نیز نجویی]
*
گر زآنکه قوافي نميافتاد به تنگي
ميشد که از اين دست بگويي و بگويي
ای شاعر، از این بیش مشو مایهی تصدیع
قافیه نماندهست بهجز «تویی» و «رویی»
اینجاست که بایست ادسّر بسراییم:
ساقی بده از آن می مشدیت سبویی...
به نظر من خوبه