دوشنبه 22 شهریور 1389 - نمايش : 3767
نسخه چاپی
ذکر شیخ عطاءاله مهاجرانی -حفظه الله-
آن موصوف به طهارت و پاکی،آن نماینده الشیراز اراکی،آن یکسان شمار تشویق و توبیخ،آن دکترای علم تاریخ ،آن مظلوم بی نام و نشانی،به قول مولانا«العبد الفانی ،محمد جواد لاریجانی»:«عصاره ی مهربانی-سید عطاءالله مهاجرانی»از زعمای قوم بود .در شأن اوست که گفته اند:«إن فی این بنده خدا چیزاً عجیبا که لَیسَ فی سایر المقامات ودالک این که هو به نسبت سن،بین المقامات العِظام ،بچتاً کوچیتکا!»یعنی:این سید عطاءالله مردی بغایت بزرگ است!
نقل است که روزی مکتوب کرد که:«فن سفرنامه نویسی در اطلاعات ،ما باب کردیم و آن جا که ماییم ،مولانا «جلال» که تواند بود که لاف منی زند؟!»خبر به مولانا جلال بردند گفت:«آنچه سفرنامه داشتیم،تو را دادیم،تو ما را از ستون تذکرﺓ المقامات رهایی بخش!»
گویند وقتی عزم کنفرانس«بین المجالس»داشت.در وقت دخول به طیاره،کسی بر او پیشی گرفت .مگر خاطر او-مد الله طول معاونته-رنجیده گشت و آهی برکشید .قضا را آن مرد ،آن شب به سلامت بخفت و پس از ده سال سرماخوردگی او را عارض شد و همه کس دانستند که این از تاثیر آه آن بزرگوار بود!
بعضی از مخالفان گفتند که این نام «نقد حال»که او بر مکتوبات خود نهاده،مرحوم «مینوی» نیز برکتاب خود نهاده.این حکایت با مولانا صباح الدین زنگنه گفتند گفت:«زهی فرهیخته مردی که اوست که اموات ،نام مکتوبات او بر کتاب خود نهند!»
نقل است که هرگاه کسی ر ا نفرین خواستی کند،گفتی:«خدا تو را رایزن فرهنگی ایران در پاکستان کناد،چنان که قریب یک سال و اندی،مرا کرد!»
وگفت:هر روز «شغل وزارت »،خویش را بیاراید و خود را بر من عرضه دارد و گوید:ای عطا!چه خواهی؟گویم:معاونت پارلمانی.گوید:بد سلیقه مردا که تویی!و او «ذو معاونتین»بود ،از آنکه در عهد دو دولت ،معاونت پارلمانی داشت!
هم در تراجم رجال آمده است که باب «مذاکرات مستقیم» مفتوح خواستی کرد،اما تیرش به سنگ آمد.
گویند:آن روز که «نقد حالـ»در جریده ننوشته بود ،سیزده هزار مرغ،از تخم برفتندو لامپ سر در کابینه بسوخت و دمپایی پلاستیکی دو قران گران شد و خلایق را بسیاری عجایب با دید آمد که جمله،از اسرار است و ذکر آن نشاید.