دوشنبه 5 دی 1390 - نمايش : 2255 نسخه چاپی

  گهواره ؛برای کودکان معصوم بم
خواب بودند ، خواب می دیدند/ خواب سنگین و غیر تحمیلی/ خواب تفریح ،خواب آرامش/ خواب شیرین صبح تعطیلی/


خواب بودند ، خواب می دیدند

خواب سنگین و غیر تحمیلی

خواب تفریح ،خواب آرامش

خواب شیرین صبح تعطیلی

***

جمعه :تعطیل ، جمعه :خواب و خیال

جمعه : دروازه ای به باغ بهشت

مثل هر هفته باز هم می شد

مشق را عصر روز جمعه نوشت

***

دخترک خفت و دست های پدر

طفل را بین دست و بال گرفت

سر که چرخاند رختخواب پدر

باز هم بوی پرتقال گرفت 

***

پیش از این آسمان محبت داشت

به زمین، گرم، عشق می ورزید

تیره شد ارتباط های قدیم

آسمان سرد شد، زمین لرزید 

***

خانه ... گهواره ، آسمان ... مادر

بانگ دیوار و سقف .. لالایی

مردمان ... کودکان خواب آلود

بلعجب صحنه ای تماشایی

***

آسمان قصه بلندی داشت

شهر خوابید و قصه شد کوتاه

در « بم » اما چقدر طول کشید

شب یلدای پنجم دی ماه

***

کودکان خفته همچنان معصوم

غافل از سقف روی گرده شان

باد می آمدو ورق می خورد

دفتر مشق خط نخورده شان 

***

کودکم ... مادرت تشر می زد

منضبط باش و پاک بازی کن

دیگر اینجا کسی مزاحم نیست

تا دلت خواست ، خاک بازی کن 

***

نخلبانان شهر بم امسال

رطب ختم خویش می چیدند

کودکان گرم رخوتی شیرین

خواب بودند و خواب می دیدند 

***

خواب بودندو خواب می دیدند

خواب سنگین و غیر تحمیلی

خواب تفریح ، خواب آرامش

خواب شیرین صبح تعطیلی

                                                             

  

نظرات کاربران
 علی اصغر محمدی نصرابادی
خیلی قشنگ بود.موفق باشید.
 سجاد امینی نصرآبادی
درود بر شما انشااله همیشه سربلند باشید
 سجاد امینی نصرآبادی
درود بر شما انشااله همیشه سربلند باشید
ارسال نظر
* نام شما : 
پست الکترونيک : 
وب سايت : 
* نظر شما :