گهواره ؛برای کودکان معصوم بم
خواب بودند ، خواب می دیدند/
خواب سنگین و غیر تحمیلی/
خواب تفریح ،خواب آرامش/
خواب شیرین صبح تعطیلی/
خواب بودند ،
خواب می دیدند
خواب سنگین
و غیر تحمیلی
خواب تفریح
،خواب آرامش
خواب شیرین
صبح تعطیلی
***
جمعه :تعطیل ،
جمعه :خواب و خیال
جمعه : دروازه
ای به باغ بهشت
مثل هر هفته
باز هم می شد
مشق را عصر
روز جمعه نوشت
***
دخترک خفت و
دست های پدر
طفل را بین
دست و بال گرفت
سر که
چرخاند رختخواب پدر
باز هم بوی
پرتقال گرفت
***
پیش از این
آسمان محبت داشت
به زمین،
گرم، عشق می ورزید
تیره شد
ارتباط های قدیم
آسمان سرد
شد، زمین لرزید
***
خانه ... گهواره ،
آسمان ... مادر
بانگ دیوار
و سقف .. لالایی
مردمان ... کودکان
خواب آلود
بلعجب صحنه
ای تماشایی
***
آسمان قصه
بلندی داشت
شهر خوابید
و قصه شد کوتاه
در « بم » اما
چقدر طول کشید
شب یلدای
پنجم دی ماه
***
کودکان خفته
همچنان معصوم
غافل از سقف
روی گرده شان
باد می آمدو
ورق می خورد
دفتر مشق خط
نخورده شان
***
کودکم ... مادرت
تشر می زد
منضبط باش و
پاک بازی کن
دیگر اینجا
کسی مزاحم نیست
تا دلت
خواست ، خاک بازی کن
***
نخلبانان
شهر بم امسال
رطب ختم
خویش می چیدند
کودکان گرم
رخوتی شیرین
خواب بودند
و خواب می دیدند
***
خواب بودندو
خواب می دیدند
خواب سنگین
و غیر تحمیلی
خواب تفریح ،
خواب آرامش
خواب شیرین
صبح تعطیلی
خیلی قشنگ بود.موفق باشید.