نهنگ عزیز ! چرا خودت را به خشکی انداخته ای ؟!
یادداشت محمد حسین جعفریان
برای ابوالفضل زرویی نصرآباد
» ابوالفضل زرویی نصر آباد » یک آدم حسابی است . یک شاعر و طنزپرداز
حرفه ای از نسل گل آقا ؛ از آنها که بودنشان در هر سرزمینی نعمت است . مدت
هاست او را ندیده ام ، شعرهای آبدار ودلچسب و نثرهای شگفتش را هم . خودش ،
خودش را تبعید کرده است به روستایی در اطراف تهران و در انزوایی مطلق
روزگار می گذراند ، یک خودکشی غیر رسمی !
بعید می دانم با این گوشه گیری مطلق تا ماه ها و سال ها بعد هم این مطلب
را ببیند . شاید با حالی که دارد از آن عصبی هم بشود . اما آنها که قلم
شکسته مرا می شناسند – از جمله او – می دانند که چه خستی دارم
در گنده گویی از آدم ها ، به ویژه هنرمند
جماعت . با این حال نمی توانم پنهان کنم که
غمگینم ، از اینکه زرویی نصرآباد زنده اما در گوشه ای سرگرم ستیز با خود
و جهان است ، غصه می خورم . از اینکه کسی برای او غصه نمی خورد و اگر می
خورد ، کاری نمی کند ، غصه می خورم . به خدا قسم خانه نشینی امثال
ابوالفضل از خانه نشینی خیلی ها دردناک تر و
آسیبش برای این آب و خاک سهمگین تر است ، چرا کسی این را نمی فهمد ؟ چرا کسی کاری
نمی کند ؟
[ « عزت الله ضرغامی » رئیس صدا و سیما ... ] یا [ « سید محمد حسینی
» وزیر ارشاد ] یا [ « سید مهدی خاموشی » رئیس سازمان تبلیغات اسلامی ] یا
[ « محسن مؤمن شریفی » رئیس حوزه هنری ] یا حتی [ « محمود احمدی
نژاد » رئیس جمهور ] یا حتی [ مدیر فلان
فرهنگسرای جمهوری اسلامی ایران ] ، امروز برای عیادت و
دلجویی از « ابوالفضل زرویی نصرآباد » شاعر و طنز پرداز مشهور کشور
به خانه او در روستای « احمد آباد مستوفی » در حومه تهران رفت
!
کاش روزی از خواب برخیزم و این خبر تیتر روزنامه ها و کلام گویندگان
اخبار صدا و سیمای کشورم باشد . کاش شبی خواب خواب این را ببینم ! دریغ که
فرض این محال هم انگار محال است . همیشه کارهای مهم تری هست و همیشه
گرفتاری ها و دشواری های بسیار دیگر و همیشه آنها که هریک به نوعی فکر و
قلم و قدمشان قادر به حل گوشه ای از این کج تابی ها ست ، مأیوس و سرخورده
در غار تنهایشان خوابیده اند و آنها که خالق این دشواری هایند ، می روند و
می آیند و امثال ابوالفضل ها را آدم حساب نمی کنند و هرروز گره بر گره می
افزایند . کم نیستند آنها که هریک اعجوبه عرصه خویشند و این گونه خود را
از روزگار خویش دریغ کرده اند و دریغا دولتمردان کشورم که
خط قرمزشان از اتاق معاون و منشی شان ، فراتر نمی رود
.
دریغا انبوهی از دلداده های فرهنگ و هنر انقلاب [ چون هجوم غریبانه نهنگ
ها به خشکی ] رفته اند با عزمی راسخ تا به گل بنشنند و بمیرند و چاره
اندیشان اما در کارخانه های کنسرو سازی اند و کسی یک سئوال ساده نمی پرسد
که نهنگ عزیز ! جای شما در اقیانوس است ، چرا خودت را به خشکی انداخته ای
؟!
محمد حسین جعفریان
منبع : هفته نامه همشهری جوان ، شماره 317
آها ینی باید تایید کنین... در حال حال امشب دعا میکنیم برای دمِ گرم استاد و اگه کاری ازمون بر بیاد