پنجشنبه 11 فروردین 1390 - نمايش : 6256
نسخه چاپی
شبيخون چراغانى!/ شوخى با احمد عزيزى
شوخی با احمد عزیزی
بشنو از من يك كمى لاطائلات
«فاعلاتن فاعلاتن فاعلات!»
پيش از اينها شعر من ميزان نبود
چون سبيل طبعم آويزان نبود
- ليك اكنون شعر من ميزان شده
چون سبيل طبعم آويزان شده! –
بس كه دارم ميل بست و كند و كوب
مى خورم صبحانه را با گوشتكوب،
تا كه طبعم «ايلياتى»تر شود
شعر هايم عشق لاتى تر شود
اى شمال شرق آفريقاى من
اى غروب صبح پس فرداى من
التفاتى كن، تبم را «مالت» كن
پشت احساس مرا آسفالت كن!
اى بلنداى صبور كشكها
اى حضور اشكها بر مشكها!
اى به اين سان درب و داغانى شده
اى شبيخون چراغانى شده
اى كه پيدا كرده تا حدى قليل
شعرهايت طعم و رنگ «زنجبيل»
اى رفيق طبع آويزان من
اى عزيز خوبتر از جان من!
اى كلنگ ناودان آفتاب
اى حسابت بهتر از ماشين حساب
گفتم: «اى »زد خاطرم يك دم گريز
يادم آمد گفته هاى آن عزيز
«اى گل زيباى نستعليق من
اى حجارى گشته بر ابريق من
من تو را در «اصل مطلب» ديده ام
روى آن، جلد مذهب ديده ام...»*
از كلامت اى رفيق نارفيق
دوغ احساسات مخلص شد رقيق
از تراوش كردن ابريقتان،
پاك شد گلهاى نستعليقتان!
رفع تهمت از من درويش كن
گر كه مشكوكى، بيا تفتيش كن
نيست مال مردم اندر نان ما
جنس دزدى نيست در دكان ما
گر كه ما «جلد مذهب» داشتيم
كار، كى با «اصل مطلب» داشتيم؟
«اصل مطلب» جاى حرف منطقى است
«اصل مطلب» جاى آميز ممتقى است!
***
قد و وزن شعر من عالى شده
ليك از معنى كمى خالى شده!
وزن ديگر گونه مىخواهى، آهان:
«فاعلاتن فاعلاتن فاعلان!»
پاورقی:
*كفشهاى مكاشفه - صفحه 521سروده احمد عزيزى
مثل بقیه کارهایتان عالی بود سایه عالی مستدام کیف عالی کوک دماغ عالی چاق برقرار و برمدار باشید