چهارشنبه 5 آبان 1389 - نمايش : 2864
نسخه چاپی
در اظهار خاكساري و عرض تَمَنّي به بخش فنّي گويد
يك سلام قشنگ و گرم و تميز
به شما اي حروفچين عزيز
اي كه با توست، روز و شب دَمخور
كيس و كيبورد و موس و مانيتور
مي كند مخچه تو را تيليت
دکمه «آلت، كنترل، ديليت»
بي شما، شعر بنده، بي ترديد
نشود منتقل به صفحه كليد
گر تو با شعر بنده باشي لج
مي شود شعر من كج و معوج
لج و بي التفاتي سركار
مي كند بنده را به كل، ناكار
مي خورد وزن شعر من بر هم
متهم مي شوم به ضعف قلم
مي شوم شرمسار معتقدان
مي روم زير تيغ منتقدان
يا نماند به جرم اوراقي
آبرويي براي من باقي
دوست دارم كه اهل فنّ باشي
يك كمي هم به فكر من باشي
اختيارات را به مشت بگير
يك كمي فونت را درشت بگير
)از ده و هشت، بيش هم داريم
فونت هفتاد و شيش هم داریم!)
بين ابيات اگر گشاد شود
حقّ تحرير من زياد شود
شعر من _ آگهي كه كم بشود _
مي شود نصف صفحه هم بشود
(شيوه كار را كه مستند است
صفحه آراي محترم بلد است!)
وانگهي اي نمونه خوان عزيز
اي نگاهت دقيق و نافذ و تيز
آمد و يك غلط به دفتر رفت
از نگاه حروفچين دَر رفت
مي شود پيچ شعر مخلص، شل
مي رود آبروي من بالكل
با كمي مكث و پاره پاره بخوان
مطلب بنده را دوباره بخوان
گر چه من نيستم كنار شما
واقفم از فشار كار شما
تن تان پرنشاط و با قوت
مخلص يك به يك، خدا قوت!