در بيان آنكه علم مشاور، پرتویي از خورشيد دانش مدير است و هم در بيان شيوه پاسخ به فرادستان فرمايد
با تو گر مشورت كند گه گاه
پسرم، از رئيس، وقت بخواه
نكند دفعتاً، همين طوري
راه حل را بيان كني فوري
چون كه حتي عروس، وقت «بله»
نكند در جواب خود، عجله
وقت خواهد سه بار، حداقّل
گرچه راضي است از همان اوّل
نظرت را بيان نكن ساده
گرچه باشد جوابت آماده
تا بداند جواب توست دقيق
حاصل فكر و دانش و تحقيق
يا كه فرضاً، ندادي از رندي
پاسخي چَرت و پَرت و مِن عِندي
هم در اين باره، نكته ديگر
شيوه پاسخ است، جان پدر
ملتفت باش تا به وقت حضور
ندهي ضمن مشورت، دستور
ميل داري اگر كه سود كني
بايد اين گونه وانمود كني
كه تو گفتار خويش را به تمام
همه از او گرفته اي الهام
يا: سخن پيش او كه لقمان است
زيره بردن به شهر كرمان است
گر تو را هست نكته اي مرغوب
نكني مطلقاً به خود منسوب
يا بگو در كتاب ديدم من
يا بگو از شما شنيدم من
گر بگويي كه «خِيبَر» از تو شكست
سر تكان مي دهد كه: «يادم هست»
مي تواني تو با همين تدبير
جا كني باز، توي قلب مدير