با معرفت ها(13)
قربون گرمابه و عشق و حالش
قربون دلاكه و مشت و مالش
اوستا بيا، اخم و اداتو عشقه
كيسه و ليف و سنگ پاتو عشقه
اوستاي دلاكي و مردكاري
يه چيز ميگم، ميخوام كه «نه» نياري
كيسه به دست و پاي عالم بكش
يهريزه سفت و سخت و محكم بكش
كيسه بكش تموم سينهها رو
ببر با كيسه، بغضو كينهها رو
مرزا نشون خوف و ترس و لرزه
كيسه بكش روهرچي خط و مرزه
چرا سياهه رنگ بيگناها؟
يه كاري كن سفيد بشن سياها
حرمت ناخدا پرستا بره
پينه پيشوني و دستا بره
عالمو از تلخي دردا بشور
غصه رو از چهره مردا بشور
دشمني و نفرت و جنگو پاك كن
اسلحه و توپ و تفنگو پاككن
از رو زمين تا آسمون هفتم
كيسه بكش رو دود آه مردم
وفا نكرده دست بيوفامون
يه عمره جز خطا، نرفته پامون
كيسه به دست بيوفامون بكش
يه خورده سنگ پا به پامون بكش
كيسه بكش به حال واحوالمون
به صفحه نامه اعمال مون
اگر كه راست كارته، چاكريم
وگرنه اصلاً ولمون كن بريم
سلام استاد ما هم چیز دیگه ای نمیتونیم بگیم جز اینکه یه دونه ای .