در «هیس» فرماید:
نه فلوت و نه سوت می خواهد
شعر گفتن سکوت می خواهد
شعرِ تَر را به راست یا به دروغ
نتوان گفت توی جای شلوغ
خاصه اینجا که صبح تا به غروب
خانه سازی است یا بکوب بکوب
یک طرف صبح تا به تاریکی
تق تقِ متّه ی مکانیکی
یک طرف درمیان جنگ و جدل
داد و فریاد بچه های محل
بین این داد و قال و جوش و خروش
نعره ی دلخراش دستفروش
آن یکی داد می زند هر دم
که بیا هندوانه آوردم
وان یکی در بلندگو دستی
می کند داد و قال و بد مستی
آگهی می دهد به سوز جگر
که:برادر بیا پیاز ببر
بعد از آن هم دوای قلب و عروق:
پشت هم هی صدای ترمز و بوق
***
گرچه البته سوت هم بد نیست
گاه گاهی سکوت هم بد نیست!