دوشنبه 19 مهر 1389 - نمايش : 6122 نسخه چاپی

  ذکر «محمداصغري»-حفظه الله-

آن صاحب اشارت، آن لايق اِمارت، آن باعث الفيض، آن كاظم الغيظ(!)، آن هوادار جناح اين وري و آن وري، مولانا «محمداصغري»، مرد ميدان بود و سرپرست مؤسسه «كيهان» بود.
مولانا حبيبي را گفتند: «چه‌گويي در باب او؟» گفت: «ما را هيچ از او در خطر نمي‌آيد، جز آن كه قبل از ما وزارت دادگستري او داشتحفظه‌اللـه- و شاغلام مي‌گويد: در عهد وزارت شيخ ما- جانهاي ما لَهُ الفدا- خرابي از حد در گذشته بود. – واللـه اعلم
نقل است كه چون به «كيهان» رفت، ميرزا «مهدي قُره العين»(!) كه سردبيري كيهان داشت، تا چهل روز دَم كرده «سنبل الطيب» و جوشانده «خَتمي» مي‌خورد، از آن كه تُرش كرده بود!
زماني در «كيهان» گفت: «ما اينجا رسالت داريم.» مگر مولانا «آذري قمي» را خبر كردند، گفت: (او شعر فرموده است. او در كيهان، «زن روز» دارد و «كيهان بچه‌ها» دارد و «كيهان ورزشي» دارد و چيزهاي ديگر دارد، ليكن آن «رسالت» كه او گفت، تنها ما داريم.»
نقل است كه در ادبيات، تبحّري داشت. وقتي به ديار فرنگ رفته بود، از براي رو كَم كُني كافران! گفتندش كه: «ما اينجا «هاملط» داريم و «اوطل لو» داريم و «روميو و جوليت» داريم. شما چه داريد؟» گفت: «اي كافران! ما بر شما سريم از آن كه «اميرارسلان نامدار» داريم و «حسين كُرد شبستري» داريم و «حسن كچل» داريم و «منارجنبان» داريم و در سوابق ايام «سوبسيد» داشتيم و هزار چيز ديگر!» چون حجت گفت، همگي بر عظمت ايشان اقرار كردند و كفار و ملاعين، پشم و پيل‌شان بريخت و خيط و پيط شدند و سپر بينداختند.
نقل است كه در جايي، مجلس مي‌گفت و مردمان را از آينده خبر مي‌داد. گفتند: «يا شيخ! سخن تازه‌تر نمي‌تاني گفت؟ اينها كه مي‌گويي، ما سه ماه پيشتر از بوقهاي استكباري شنيده‌ايم!» گفت: «مي‌تانستيم، اگر مي‌دانستيم.»

 او را گفتند: «بهترين آشها، كدام است؟» گفت: «آش رشته!» گفتند: «بهترين ماشين‌ها در كجاست؟» گفت: «در آمريكاي جهانخوار!» گفتند: «بي‌فايده‌ترين چيزها چيست؟» گفت: «فوق‌ليسانس حقوق ما!» و در عهد او، كسي راستگوتر از او نبود- اعلي‌اللـه مقامه-.!

ارسال نظر
* نام شما : 
پست الکترونيک : 
وب سايت : 
* نظر شما :