شنبه 17 مهر 1389 - نمايش : 2600 نسخه چاپی

  سرزمینی با 70میلیون شاعر
گفت و گو با سایت انجمن شاعران ایران

 

ابوالفضل زرویی نصر آباد شاعر طنز پرداز ، متولد سال1348 است اما تخلص شعری او که پای بیشتر اشعارش دیده می شود، ملانصرالدین است.اوعلاوه بر شعر درزمینه روزنامه نگاری هم فعالیت داشته است و البته کارهای پژوهشی در زمینه شعر طنز نیز انجام می دهد. زرویی این بار میهمان ماه ما بود. با او از موارد مختلفی سخن گفتیم. از وضعیت شعر و شعر طنز و این که چرا شاعران به  جایگاه خود آن گونه که باید در جامعه هنری ، دست پیدا نکرده اند. 

 

زرویی در مورد وضعیت شعر می گوید: از نظر کمی در کل گونه های ادبی ازجمله  شعر و داستان، اشعارآیینی، طنز وکلاسیک  رشد خوبی داشته ایم.امامتاسفانه مشکلی که ازنظر کیفی وجود دارد این است  که شعر ،مخاطب امروزی را آن گونه که قبلا اقناع می کرد، یعنی مثل 30یا 40سال پیش نیست و روز به روز جذابیتش برای مخاطب کمتر می شود .مهمترین موضوعی که  مطرح می شود،  بحران شعر و مخاطب است  ولی همیشه گفته ام  که بحران مخاطب نداریم چون مخاطب ما هنوز هم به شعر علاقه دارد.چه شعر سپید و نو که بین جوان تر ها وقشر روشن فکر ما جای خودش را باز کرده و چه درعرصه شعر قدیم که همین طور است . شعرا و همه مردمی که قدیمی تر فکر می کنند ، هنوز با شعر قدیم ما همچون شعر حافظ و سعدی ارتباط خود را حفظ کرده اند.

 

این شاعر می گوید: در شعر جدید هم این اقبال هنوز وجود دارد اما شکل آن تغییر کرده است و در میان کسانی که تلفن همراه دارند هم خیلی از شعر خوانی ها که باب طبع شان بوده آن را ثبت و ضبط کرده و منتشرمي کنند. یعنی شعر جایگاه خود رادر حدی  پیدا کرده که مردم حاضرند آن را ثبت و ضبط کرده و منتقل  کننده شعر باشند و باید ببینیم که چه عواملی باعث رغبت مردم شده است هرچند گاهی آنها فکر می کنند که  حریم و خط قرمز ها شکسته شده اما همين موضوع هم جذابیت داردولی می توان مرز بین لودگی و شعر خوب سرودن یا هنجار شکنی عاقلانه یا هنجار شکنی غیر پذیرفتنی و غیر اخلاقی را پیداکرد.

 

زرویی به خواست و توجه به مخاطب اشاره کردو گفت: زبان شعری باید جذاب باشد.شعر در عصر ما از نظر کمی رشد بادکنکی داشته و حجم زیادی از شعرا  به بافت ادبی زمانه ما تزریق شده اند وهرکدام به شکل و شمایلی کار می کنند و برخی حتی نمی دانند صور خیال چيست و وزن و قافیه را هم نمی شناسند وخودشان را شاعرهم می دانند البته چه بهترکه در یک مملکت 70 میلیونی 70میلبون شاعر داشته باشيم چون که مردم رغبت شان را نسبت به شعر حفظ کرده اند، حتی اگر شعر معاصر ما جوابگو نباشد ، به شعر قدیم و کلاسیک روی می آورند و حرف دلشان را در آنجا جست و جو می کنند.

 

این شاعر طنز پردازدر مورد شعر طنز می گوید: وضعیت در مورد شعر طنز هم  به همین گونه است و ما این مشکلات را در شعر طنزنيزداریم. به اضافه مشکلات و آسیب هایی که مختص شعر طنز است.در طول چند سال اخیر شب شعر طنز پایه گذاری شده و محمل خوبی برای ارائه آثار شاعران است ولی متاسفانه به دلیل مخاطب زدگی و هضم شدن در ذائقه مخاطب و جلوه کردن نزد مخاطب ،مسابقه ای در ابتذال و پاسخگویی به نیاز های فرودین مخاطب شکل می گیرد  یعنی نیاز هایی که نیاز نیست و غریزه است  و به نوعی  شعرمی تواند جای فیلم های مستهجن رابرای برخی بگیرد.در حالی که شاعران  باید به ریشه های اصیل طنز نه به مفهوم سیاسی اش رجوع کنند.به هرحال شعر طنز از این قاعده پیروی می کند و مشکلات بیشتری هم دارد.

 

زرویی با اشاره به مخاطب گریزی می گوید:چون  شعرای ما به یک موضوع بسنده نمی کنند و مثلا در مورد موضوعاتی چون فلسطین یا لبنان و یا روابط خارجی کشورمان که مخاطب ما رغبت چندانی نسبت به آن نشان نمی دهد هم شعر می گویند.البته شعرایی که در این موارد شعر می گویند فکر می کنند که مجال خوبی برای کسب رتبه است و یکی از آسیب های موجوددر شعر این است که اگر مثلا دو جوان شاعر به صورت مشخص در جشنواره ای که مربوط به شعر فلسطین باشد، شرکت کند ویکی ازآن ها  واژه هایی چون لگد کوب و پوتین  استفاده کرده باشدو دیگری در شعرش از سنگ و زیتون و کفرقاسم، دومی را بیشتر می پسندند. در حالیکه هیچکدام از قواعد شعری  در آن رعایت نشده باشد، بیشتر به موضوع توجه می شود.

 

با همه این اوصاف ،خوشبختانه الان در کشور ما تعداد کسانی که شعر عاشقانه، عارفانه، مذهبی و آیینی و طنز می گویند، در همه اين زمینه ها بيشتر شده اند.

 

این شاعر در مورد تیراژ پایین کتابهای شعر به نکته قابل تاملی اشاره می کند و می گوید: باید به  این سئوال هم پاسخ داد  که چرا دیوان شاعرانی چون سعدی و حافظ درهر  شکل و شمایلی که چاپ می شود تیراژ  آن کمتر از 10 هزار نسخه نیست و من فکر می کنم ، مهمترین مسئله هم ذات پنداری شاعر با مخاطب است .

 

ما  بحران شعر و شاعر داریم اما بحران مخاطب نداریم.اگر مخاطب ما شعر خوبی پیدا کند، به دنبالش می رود و آن را ثبت و ضبط می کندولی ما نیازمند تبلیغ برای یک اثر شاعرانه هستیم.یعنی  شعر و شاعر فقط جایزه و جشنواره نیست و این که بعد رهایش کنیم.گاهی اوقات بهترین تشویق این است که آن شاعر که شعری  تازه سروده ، برای کارش آهنگی ساخته شود و به یک ترانه شنیدنی  در بیاید یا به آن کار اجازه بدهند در صداو سیما و رسانه های تحت اختیار دولت ارائه شود و حتی در مواردی هم باید برای معرفی آثار در سطح جهانی سوبسید  اختصاص بدهند. ما نیازمند معرفی  آثار برتر به مخاطب هستیم  و یا این که چنین آثار ی را ترجمه کنیم و به عنوان ادبیات روز و  مدرن ایران به خارج از کشور  منتقل کنیم که ابتدا اشعار  باید ترجمه شوند تا جهانی شود و دیگران هم بهره ببرنددر حالی که اغلب کار هایی که ترجمه شده یا به زبان عربی بوده و یا آثاری به زبان عربی ترجمه کردیم که در همان کشور های عربی ،آثار برتری داشتند و به همین جهت در همان کشور عربی هم شعر  ما جایگاه خوبی پیدا نکرده است.حتی در مورد شاعران شناخته شده هم این کار انجام نشده یعنی شاعرانی که در کشور های دیگر شناخته شده هستند مثل علیرضا قزوه و عبدالجبار کاکایی .در زبان انگلیسی و فرانسه هم کار چندانی نکردیم حتی در کشور های حاشیه ای خودمان هم  مخاطب ما از 60،70میلیون مخاطب داخلی فراتر نرفته است.

 

این شاعر برگزاری جشنواره شعر فجر را نه مشوق می داندو نه رشک برانگیز و می گوید:از آن جایی که دودوره در میان برندگان جشنواره شعر بودم ، هر اقدامی که  برای شناسایی و قدردانی از شعرا صورت بگیرد،کار خوبی است.اما آفتی که همه جشنواره ها دارند این است که تا مرحله شناسایی پیش می روند و بعد فرد را رها می کنند .در جشنواره شعر فجر هم دو گروه داریم ، کسانی که آثارشان شناخته شده است و دیگر نیاز به معرفی ندارندو تیراژ کتاب ها و مخاطبانشان این رانشان مي دهد که در این زمینه موفق بوده اند یانه .گروهی  دیگر کسانی هستند که مسئولان می گویند که تا حالا که قدرشان را نمی دانستیم اما حالا که کارنامه کاری شان را باز نگری می کنیم ، دارای یکسری ویژگی های ناشناخته  هستند که باید به آنها توجه شود و اگر به این ها 10سکه بدهیم ، باز هم کاری برایشان انجام نداده ایم و باید راهکاری پیدا کرد که علاوه برلذت و شادمانی ، تلاشی برای حضور دوباره آنان ایجاد شود.

 

واقعيت اين است که ما تاکنون برای جوان چه کرده ایم که این جذابیت وجود داشته باشد تا تلاش کند که10سال دیگر جایزه بگیرد.چون همه چیز مادیات نیست.خیلی از شاعران بیمه تامین اجتماعی  و حقوق بازنشستگی ندارند.به جای این که جایزه و مبلغی در  جشنواره یک جا به آن ها  پرداخت شود، هرماه مبلغی پرداخت کنند. نفس برگزاری جشنواره درعین حالی که ستودنی است، نه مشوق است و نه رشک برانگیز،برگزیدگان جشنواره شعر فجر سرآمدان شعر هستند که نامشان به شکل ملی قابلیت طرح شدن دارد.

 

آسیب دیگری که در جشنواره وجود دارد این است که فکر می کنند همه باید جایزه بگیرندو کسی که امسال انتخاب می شود، سال دیگر نباید انتخاب شود و نوبت دیگری است و این اشتباه است . کسی که شایسته جایزه است اگر هرسال بتواند شعر خوب بگوید، باید به او جایزه بدهند و به همین دلیل است که در مملکت ما شعرو شاعری شغل نمی شود و کمتر شاعری را می بینید که دستش به دهنش برسد. در کشوری که از راننده تاکسی گرفته تا بقال و کفاش همه شاعرند، دیگر شاعر ارج و قربی ندارد.

 

نظرات کاربران
 سکوت
سلام استاد . اکثر مطالب رو مطالعه کردم بی نظیر مثل همیشه . آرزوی سلامتی و تندرستی براتون دارم
ارسال نظر
* نام شما : 
پست الکترونيک : 
وب سايت : 
* نظر شما :