اندر لزوم نو گرایی و «چشم ها را باید شست» فرماید
عصر ساز و دِلی دِلی شده است
عصر «قابوس نامه» طی شده است
آن چه قابوس نامه فرموده
غالباً کهنه است و فرسوده
آن قوانین عزل و نصب گذشت
و آن خرید کنیز و اسب گذشت
بحث اخلاق و احترام شیوخ
کم کم از یاد رفت و شد منسوخ
آن زمان «سایبِر» و تلکس نبود
کوک و تزریق و قرص اکس نبود
کلّ دنیا پر از مَرَض شده است
پسرم، زندگی عوض شده است
پسران اهل عشوه اند و «تَتو»
عصر رُژگونه است و زیر ابرو
آری «اخلاق ناصری» تئوری است
دوره ی نان به نرخ روزخوری است
اهل اخلاق، رو به دیوارند
نیک بختان، کلاهبردارند
پسرم، گرچه عصرِ کابوس است
پدرت مال عهد قابوس است
پدری ساده دل، که بد نشده
مال مردم خوری بلد نشده
عاجز از هَتکِ این و آن بوده
بس که بی ذوق و ناتوان بوده
یا نشد زِیدِ این و آن بشود
صاحب خانه و دکان بشود
گر تو هم رنج و محنتی بردی
چوب رفتار بنده را خوردی
حال، باید که شد بلاتردید
متوسّل به شیوه های جدید