شنبه 10 مهر 1389 - نمايش : 3723 نسخه چاپی

  با معرفت ها(3)

بازم همون دوره بي‌سواتي

قربون اون حرفاي عشق لاتي

  

قربون اون«مخلصتم، فداتم»

قربون اون «من خاك زيرپاتم»

 

قربون اون حافظ روي تاقچه

قربون حسن يوسف تو باغچه

 

قربون مردمي كه مردم بودن

اهل صفا، اهل تبسم بودن 

 

قربون اون دوره تردماغي

قربون اون تصنيف كوچه‌باغي 

 

قربون دوره‌اي كه خوش‌بيني بود

تار سبيل‌ها چك تضميني بود 

***

مرداي ناب و اهل دل نداره

شهري كه بوي كاهگل نداره 
 
بوي خوش كباب و نون سنگك

عطر اقاقيا و ياس و پيچك 

 

بوي گلاب و بوي دود اسفند

جمع قشنگ اشك شوق و لبخند 

 

بوي خيار تازه،‌توي ايوون

تو سفره‌اي پر از پنير و ريحون  

 

بوي سلام گرم مرد خونه

تو حوض خونه، رقص هندوونه 

 

بوي خوش كتاب‌هاي كاهي

تو امتحان كتبي و شفاهي  

 

قدم زدن تو مرز خواب و رؤيا

خدا، خدا، خدا، خدا، خدايا

***

آي جماعت، چطوره احوال‌تون؟

چي مونده از صفاي پارسال‌تون؟ 

 

نگين فلاني از لطيفه خسته است

خداگواهه من دلم شكسته است 

 

با خنده شماس كه جون مي‌گيرم

براي تك‌تك شما مي‌ميرم  

 

حتي اگه فقير و بي‌پول باشيد

دلم مي‌خواد كه شاد و شنگول باشيد 

 

خونه‌هاتون چرا خوش‌آب و رنگ نيست؟

چي‌شده؟ خنده‌تون چرا قشنگ نيست؟ 

 

حرفاي گريه‌دار نمي‌پسندين؟

مي‌خواين يه جوك بگم كمي بخندين؟ 

ارسال نظر
* نام شما : 
پست الکترونيک : 
وب سايت : 
* نظر شما :